die

Spirit of horror death

die

Spirit of horror death

جنگل تاریک Dark Forest غابة مظلمة

amir jen1 | Tuesday, 19 November 2013، 09:34 PM


خوب تو خونه بودم و داشتم یه جن احضار می کردم که تلفن زنگ خورد منم گوشی رو برداشتم فرشید: سلام امیر جان سلام فرشید چی شده بدو بیا خونه محمد رضا منم سوار ماشین شدم و تخته گاز رفتم به خونه رسیدم چی شده بریم  بِچٍراد چی گفتی فرشاد بَچَرود نه بِچراد یه جای خیلی عجیب یه ده هست ما هم وسایلمون برداشتیم و رفتیم ده جن زده به نظر نمی اومد 




زهرا:خوب رسیدیم کجا بخوابیم چند روز اینجاییم

فرشید:چادر می زنیم 

فرشاد:یخ می زنی 

محمد رضا نه بابا چاد هان 

امیر...:آخ یعنی تو این کثافت خونه یه اتاق پیده نمی شه یا قطب شمال برا چادر زدن

فرشید:اوه اوه اوه بابا جدی حالا تو از همه شوخ تری 

خلاصه یه کی بمون جاداد تا شب شب نمی دونی چه تاریکی بود وای از


انگار جن زده بود یه دفعه یه زن از خانه می آید بیرون و می ره ما اونقدر ترسیده بودیم که اولش هیچ کاری نکردیم ولی بعد به سمت اون زن دویدم و دیدیم خواب بیدارش کردیم بهمون گفت توی خونه سرش درد می گیره بعد دلش می خواهد راه بره می ره و در شیشه رو به بیرون سایه ای وجود داره مثل آدم درب باز می کنه چیزی نیست در شیشه حمام و تمامی شیشه ها درستش روی شیشه می زاره صدای جیغ می آد و جن دستش رو شیشه می زاره در باز می کنه صدای جیغ بلندی از تو اتاق می آد کل اتاق رو می گرده چیزی پیدا نمی کنه چراغ خاموش می کنه در می بنده صدای گریه بلند یه بچه می آید و جن رو شیشه چسبیده به شیشه می خواهد بیاد بیرون در باز می کنه جنی زانو زده بلند می شه به سمت اون می دو و  من در بستم ( از زبان اون زن) که بیهوش می شه دیدیم محمد نیست محمد جولوی در ایستاده و می گه یکی داشت پای اون زن رو می کشید اما کسی نبود اون موقع حرف اون زن رو باور کردیم میدونی خیلی هامون می خواستیم برگریدم تو اون هوا و شکل تو اون عکس و این داستان برای بار اول ترسیده بودیم اما برای اینکه کم نیاریم بازم رفتیم جولو رفتیم تو جنگل صدا می اومد صدای جیغ 


امیر...:حتما مثل نمونه های قبلی اون زن می خواد مارو بترسونه به یکی گفته با طنابی چیزی بکشه اینم صدای اون ها هست آره

 محمد رضا: واقع بین باش من دیدم چیزی به اون زن وصل نبود

زهرا:می شه تمومش کنید 


رفتیم تو جنگل قطره ای خون روی دست من چکید 


این داستان ادامه دارد ... 


Well I got home I called Jen and I got the phone rang and I picked up the phone F : Hi John Hi Farshid Amir Mohammad Reza come upon what car I got home I went to the gas board and let's what Bchrad What did you say F. Bchrvd not Bchrad somewhere weird Vsaylmvn We took a ten is ten and we did not seem to be haunted by ghosts







Z : Where did we sleep good few days here

F : Tent Beat

F : Freeze

No Dad, Chad M. Hahn

Amir ... oh shit house that you do not get a room or Arctic Align for camping

F : Oh, Oh, Oh Dad, seriously, now you're all more fun

Who had a short stay Jadad not know what it was dark night of woe



It was at one time a female genie comes out and goes home, we were so scared at first but then did nothing to wake her she ran to sleep we have at home told us Dlsh to be after the head hurtsyou're the air that I wanted Brgrydm our photographs and the stories for the first time , but we were afraid to go low again Nyarym Jvlv jungle we call you scream came



Amir ... she wants us to be like the previous examples Btrsvnh pull something with a rope , according to one of her voice is too yeah

 MR : I saw nothing to be realistic, she was not connected

Z : You will get it off.



I went to the woods is a drop of blood on my hand touches



The story continues ...


کذلک وصلت إلى المنزل اتصلت جین وحصلت رن جرس الهاتف و التقطت الهاتف F: مرحبا جون مرحبا فرشید الامیر محمد رضا تأتی على ما سیارة وصلت إلى المنزل ذهبت إلى المجلس الغاز ودعونا ما Bchrad ماذا قلت F. Bchrvd لا Bchrad Vsaylmvn غریب فی مکان ما أخذنا عشرة عشرة ، ونحن لم یبدو أن تطارده أشباح







Z: أین ننام أیام قلیلة جیدة هنا

F : فوز خیمة

F: تجمید

لا یا أبی، تشاد M. هان

أمیر ... یا بیت القرف أن کنت لا تحصل على غرفة أو القطب الشمالی محاذاة للتخییم

F: أوه ، أوه ، أوه یا أبی ، على محمل الجد ، والآن کنت کل أکثر متعة
الذی کان قد Jadad إقامة قصیرة لا أعرف ما کان علیه لیلة مظلمة من ویل

هی وأنا هما مغلقة (اللغة هی) سیتبین أن اللاشعور هو کان محمد محمد Jvlvy قدم واحدة على الوقوف و تقول إنها أخذت من الوقت للحدیث عن ذلک، ولکن أحدا لن یعتقد انها ل تعرف کنت الهواء الذی أردت Brgrydm الصور الفوتوغرافیة لدینا والقصص للمرة الأولى، ولکن کنا نخشى أن یذهب مرة أخرى منخفضة Nyarym Jvlv الغاب ونحن ندعو لکم الصراخ جاء



أمیر ... انها ترید لنا أن نکون مثل الأمثلة السابقة Btrsvnh سحب شیء بحبل ، وفقا لأحد صوتها نعم جدا

 MR : رأیت شیئا أن نکون واقعیین ، وقالت انها لم یکن مرتبطا

Z : سوف تحصل على تشغیله.



ذهبت إلى الغابة هو قطرة من الدم على اللمسات یدی



و تستمر القصة ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی