راهروی تاریک(بخش2)
که پرسلاف اِگاف تو می شلا تیو
چی؟پس چرا طلسم کار نکرد.مطمعنم همین تلسم بود.لعنتی بدون طلسم یک دقیقه دوم نمیارم.
پس باضربه ی بسیار به در وارد اتاق مدیر دم ودر را پشت سرم بستم.به طرف پنجره رفتم اما پنجره بسته بودو شیشه دوجداره بود وبا زور شکسته نمیشد.
کتاب جن گیر هارا بالا آوردم ورد دیگری را خواندم:
که پلفا اشتسانکشو لا
هیچ اتافقی نیفتاد.خدا این مدرسه چه شه هیچ طلسمی رانمیتونم استفاده کنم.حالا باید چیکار کنم.
توی اتاق تاریک گیرافتادم ونمیتونم هیچ طلسی را انجام بدم .
دنبال یک راه وچاره ام که یک دفعه یکی محکم میخوره به در وباعث میشه در بشکنه.اون مایکله.
مایکل چاقوشو به طرف من میگره واون را به سوی من پرتاب میکنه ومن جا خالی میدم با شمشیر عتیقه ی مدیر مدرسه سر مایکلو از تنش قطع میکنم ووارد سالن میشم.
سالن چیز وحشتنای شده بود ه دانش آموز مرده یکی از اعضا های ودش را از دست داده بود یکی سرنداشت یک چشم نداشت ودر کل چیز حال بهم زنی بود ولی من خیلی از این جور چیز هادیده بودم پس باید عادت به این کار داشته باشم.
به طرف آخرسالن ویدم اما جن زده ای ندیدم به طرف در خروجی رفتم وبا کمال تعجب دیدم که در باز میشود
ومن به سوی خونم رفتم که به پدرم خبر دهم که چه اتفاقی افتاه است.
........................این داستان ادامه دارد......................- 13/11/20